هه... آرزو...

بهار رویاهایمان

دلنوشته های دو تنها

هه... آرزو...

من از اینکه تو خوشبختی نه آرومم نه دلگیرم

یه جوری زخم خوردم که نه می مونم نه میمیرم

 

تمام آرزوم این بود یه رویایی که شد دردم

یه بارم نوبت ما شد ببین چی آرزو کردم

یه عمره با خودم میگم خدارو شکر خوشبخته

خدارو شکر خوشبختی چقد این گفتنش سخته

♫♫♫

نه اینکه تو نمیدونی ولی این درد بی رحمه

یه چیزایی و تو دنیا فقط یک مرد میفهمه

تمام روز میخندم تمام شب یکی دیگم

من از حالم به این مردم دروغای بدی میگم

یه عمره با خودم میگم خدارو شکر خوشبخته

خدارو شکر خوشبختی

چقد این گفتنـش سختـــــــــــــــــه

* دیگه آرزوهام رو هم یادم نیست... *

غمگین نیستم

فقط دلتنگم

دلتنگ آینــده



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 12 دی 1393برچسب:, ] [ 4:15 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]